اولین روز نوشتن خاطرات







.................. .......................................



............................

از امروز تصمیم گرفتم شروع کنم به نوشتن خاطرات دختر نازم .....تا وقتی بزرگ شد بدونه چه روزای قشنگی رو با من و بابایی پشت سر گذاشته .....دختر نازم نمی دونی من و باباییچه قدر دوست داریم و آرزوی خوشبختی تو رو داریم ....از روزی که اومدی شدی تموم زندگی ما ...شب و روزمون شده الینا ....با این که روزای اول تولدت برام خیلی سخت بود نگهداریت چون خیلی کوچولو بودی ...ولی تموم اون سختی ها هم برام لذت داشت آخه من خیلی منتظر اومدن تو بودم ....البته این رو هم بگم بابایی خیلی خیلی کمکم کرد ....ولی الان دخترم هر روز داری شیرین تر میشی...من و بابایی رو کامل می شناسی ....این قدر تو بغل بابایی آرومی که انگار تموم دنیا تو دستای توست ......ولی خبر نداری وقتی من و بابایی تو رو بغل می کنیم تمام دنیا میشه مال ما ....آخه تو شدی همه دنیای ما ...........
نوشته شده در تاریخ 11/10/89




این وبلاگ متعلق به تنها ستاره زندگیمه ...اولین ثمره عشق من و همسرم.... ...که در تاریخ 24 شهریور 89 ساعت 9:45 به روش سزارین توسط دستان پر مهر خانم دکتر آهنچیان در بیمارستان مهر به دنیا آمد.....اینجا دفترچه خاطراتی است که تمام احساس مادریم رو برای دخترم به نگارش در می آورم .....باشد که روزی دخترم نویسنده این وبلاگ باشد .....